یاد پدر
لحظه ای کرد درنگ ،
ساعت تنهایی
فرصتی بس زیبا ،
لحظه ای بس شیرین
دایره زد به دورم،
همه ی خاطره ها
آن عمو زنجیر بافت کودکی
یاد مادر ،
آن نگاه خیس باران،
خاطراتی با پدر
دستهای پر ز الطاف و دعا!
بازباران با ترانه
بانفس های شماره
با دلم غوغا بپا کرد!
یاد چشمش ،داد میزد
نگرانی در نگاهش ،موج میزد
رفت !!
انگار ،همان دیروز بود!
.
.
.
.
یاد و نامش حک شد
بر همه هستی من
الف-پژوهش
تاریخ : جمعه 90/2/23 | 12:21 صبح | نویسنده : علی خداوردی طاقانکی | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.